hendoone.com: ماه پیش دو جشن در ایران برگزار شد. اولی جشن رسمی سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و دیگری جشن غیررسمی و شادتر روز ولنتاین. علیرغم تذکرات پلیس امنیت اخلاقی، جوانان در خیابانها و کافهها دست در دست یکدیگر دادند و مغازههایی که کارتهای به شکل قلب، شکلات، گل، بادکنک و جواهرات میفروختند، کاسبیشان سکه بود. زن و شوهرها در نشریات عامهپسند اسلامگرا آگهی چاپ میکردند تا عشق عمیقشان را نسبت به یکدیگر بازگو کنند و وبلاگهای فارسی نیز غرق در پیامهای روز ولنتاین بودند. از روی این پیامها میتوان این طور استنباط کرد که ولنتاین تنها روزی برای جشنگیری عشقهای شخصی نیست بلکه راهی است برای اظهار نمودن احساساتی نظیر این: «به دنبال عشق باشید، نه جنگ»
حکومت ولنتاین را بخشی از «تهاجم فرهنگی غرب» میداند و جایگزینهایی برای آن در نظر گرفته است. سالگرد ازدواج علی (امام نخست شیعیان) و فاطمه یکی از آنها است و یک مورد جدیدتر که با اقبال بیشتری نیز مواجه شده آیین «عشق و دوستی» است که سپندار مزگان نام داشته و مربوط به دورهی پیش از اسلام است. اما حتی این جایگزینهای کمطرفدارتر نیز با هدیهها و سمبولهایی جشن گرفته میشوند که شباهت غریبی به نشانههای ولنتاین دارند.
محبوبیت فراوان ولنتاین ریشه در تغییرات بنیادی روابط دو جنس مذکر و مونث در جامعهی ایران دارد. ایران در حال تجربه نوعی انقلاب ج.ن.ث.ی است. طنز روزگار این است که این تغییرات ناشی از برخی سیاستهایی است که جمهوری اسلامی در سه دههی اخیز اتخاذ کرده است. غربیها معمولاً جمهوری اسلامی را دارای عقاید سختگیرانهی مذهبی در مورد مسائل ج.ن.ث.ی میدانند. پس از انقلاب بود که ازدواج کودکان، چندهمسری و حق طلاق یکطرفانه از سوی مرد دوباره احیا شد. حق طلاق زنان محدود شد و با تعطیلی بسیاری از مهدکودکها، زنان برای ادامهی اشتغال خود با موانعی روبرو شدند.
با این وجود در همین زمان، جمهوری اسلامی زنان روستایی و شهری را که به طبقات مذهبیتر تعلق داشتند برای پیوستن به نهادهای انقلابی تشویق نمود و بسیاری نیز این دعوت را اجابت کردند. زنانی که برخاسته از خانوادههای مذهبی بودند با اشتغال در نهادهای انقلابی (سپاه پاسداران، امدادگران بسیجی یا پلیس امنیت اخلاقی) به استقلال مالی و فردی دست یافتند. بسیاری از آنها به جای اینکه در آغاز نوجوانی مجبور به ازدواج با مردی شوند که پدرشان برمیگزید، در اوایل بیست سالگی به لطف جهیزیهی مختصری که حکومت برایشان تدارک میدید با مردانی که در این ارگانهای اسلامی آشنا میشدند ازدواج میکردند که غالباً رزمندگان جنگ هشت سالهی ایران و عراق بودند.
در دههی 1990 بسیاری از زنان اسلامگرا رفته رفته بیشتر با حقوق زن در ازدواج آشنا شدند. افزایش باسوادی زنان، کاهش میزان تولد و آگاهی بیشتر از بیماریهای آ.م.ی.ز.ش.ی کمک موثری در این روند بود. حکومت در آغاز طرفدار خانوادههای پرجمعیت بود اما در پایان جنگ ایران و عراق تغییر رویه داد و برنامههای تنظیم خانواده زمان شاه را از سر گرفت. پذیرش این برنامهها از سوی زنان روستایی که به تازگی تحصیلکرده شده بودند، باعث موفقیت هر چه بیشتر آن شد. به خصوص اینکه تنظیم خانواده و آموزش روابط ج.ن.ث.ی با آموزههای اسلامی نیز ادغام شده بود.
با آغاز قرن بیست و یکم نرخ تولد به طور شگقتانگیزی به 2 کودک رسید که پایینتر از سطح جایگزینی است. در همین حال امید به زندگی افزایش یافت، سن ازدواج زنان به 24 سال رسید و انتظارات زنان از ازدواج تغییر کرد. ازدواجهای سنتی کاهش یافت و حتی زنان برخاسته از طبقات متوسط مذهبی و جوامع روستایی، خواهان این بودند که با عشق ازدواج کنند و با شریک زندگیشان رابطهی عاطفی و ج.ن.ث.ی صمیمانهتری داشته باشند. همانند غرب، عشق به عامل مهمی در ازدواج بدل گشت. فیلمهای ایرانی و دسترسی به رسانههای غربی که عشق بین دو فرد را ترویج میکردند به انتظارات دامن زد. یکی از نتایج چنین رویکری این بود که روز ولنتاین تبدیل به جشن بزرگی شد.
کاهش میزان تولد، خانواده را از یک دستگاه تولید مثل به مکانی برای مهرورزی تبدیل کرد. همچنین بها دادن به عشق و رضایت ج.ن.ث.ی در ازدواج موجب تساهل بیشتر در مورد روابط ج.ن.ث.ی پیش از ازدواج شد و گامهایی نیز به سوی به رسمیت شناختن حقوق ه.م.ج.ن.س.گرایان برداشته شده اما هنوز راه درازی تا تحقق کامل این امر باقی مانده است. از منظر تاریخی میتوان با مشاهدهی شور و هیجانی که ولنتاین در بین طبقات متوسط تهران و سایر شهرهای بزرگ برمیانگیزد، پیشبینی نمود که چنین روزی چندان دور نیست.